constant | همستاد
ترجمه constant به فارسی
ترجمه constant به فارسی، ثابت، همیشگی و همواره است و به طور کلی به چیزی اشاره دارد که تغییر نمیکند یا در طول زمان ثابت میماند. این واژه در زمینههای گوناگونی مورد بهره برداری قرار میگیرد، مانند ریاضیات، دانش، و فلسفه. در اینجا برای معنی constant برابر یا معادل همستاد را پیشنهاد داده ایم که در ادامه بدان می پردازیم. در ساخت این واژه به گونه لاتین آن نگریسته شده است که ریشه شناسی همگامی با فارسی دارد. استاد ملایری در فرهنگ اختر فیزیک خود برابر پایا را پیشنهاد داده است.
Constant| همستاد
- همستاد| هَمِستاد | hamestād
constant به عنوان یک صفت به چیزی اطلاق میشود که دائماً وجود دارد و یا تغییر نمیکند. در ریاضیات، یک مقدار ثابت است که در معادلات به کار میرود. همچنین به عنوان اسم، به یک مقدار یا ویژگی ثابت اشاره دارد.
نقشهای واژه constant:
- صفت (Adjective): برای توصیف یک ویژگی یا وضعیت که تغییر نمیکند.
- مثال: The temperature remained constant throughout the day.
ترجمه: دما در طول روز همستاد/ثابت باقی ماند.
- مثال: The temperature remained constant throughout the day.
- اسم (Noun): به معنای مقدار ثابت یا ثابت در ریاضیات.
- مثال: The speed of light is a universal constant.
ترجمه: سرعت نور یک همستاد/ثابت جهانی است.
- مثال: The speed of light is a universal constant.
- قید (Adverb): به صورت “constantly” به معنای “به طور ثابت” یا “به طور مداوم” استفاده میشود.
- مثال: He is constantly striving for improvement.
ترجمه: او به همستادانه/طور مداوم برای بهبود تلاش میکند.
- مثال: He is constantly striving for improvement.
این واژه به طور کلی در زمینههای مختلفی از جمله علوم، ریاضیات، و زندگی روزمره کاربرد دارد و مفهوم ثبات یا عدم تغییر را به خوبی منتقل میکند.
نمونه جمله با constant
در اینجا ده نمونه جمله تخصصی با واژه constant در زمینههای مختلف علمی آورده شده است:
- فیزیک:
The gravitational constant is denoted by GG and plays a crucial role in the formulation of Newton’s law of universal gravitation.
ترجمه: همستاد/ثابت گرانشی با نماد GG نشان داده میشود و نقش مهمی در فرموله کردن قانون گرانش جهانی نیوتن دارد. - ریاضیات:
In calculus, a constant function is defined as a function that always returns the same value regardless of the input.
ترجمه: در حسابان، یک تابع همستاد/ثابت به عنوان تابعی تعریف میشود که همواره همان مقدار را بدون توجه به ورودی باز میگرداند. - شیمی:
The ideal gas constant RR is essential for calculating the behavior of gases under various conditions.
ترجمه: همستاد/ثابت گاز ایدهآل RR برای محاسبه رفتار گازها تحت شرایط مختلف ضروری است. - زیستشناسی:
Homeostasis refers to the body’s ability to maintain a constant internal environment despite external changes.
ترجمه: هموستاز به توانایی بدن در حفظ یک محیط داخلی همستاد/ثابت علیرغم تغییرات خارجی اشاره دارد. - اقتصاد:
The constant elasticity of substitution (CES) function is used to model consumer preferences in economics.
ترجمه: تابع کشش همستاد/ثابت جایگزینی (CES) برای مدلسازی ترجیحات مصرفکننده در اقتصاد استفاده میشود. - مهندسی:
The thermal conductivity of a material can be considered a constant under specific temperature conditions.
ترجمه: رسانایی حرارتی یک ماده میتواند تحت شرایط دمایی خاص به عنوان یک همستاد/ثابت در نظر گرفته شود. - نظریه اعداد:
A constant integer is often used in number theory to establish various mathematical properties and theorems.
ترجمه: یک عدد صحیح همستاد/ثابت معمولاً در نظریه اعداد برای تعیین ویژگیها و قضایای ریاضی مختلف استفاده میشود. - علوم کامپیوتر:
In programming, a constant variable is one whose value cannot be changed after it has been initialized.
ترجمه: در برنامهنویسی، یک متغیر همستاد/ثابت متغیری است که پس از مقداردهی اولیه نمیتواند تغییر کند. - زمینشناسی:
The speed of seismic waves is considered a constant in many geological models when predicting earthquake impacts.
ترجمه: سرعت امواج زلزله در بسیاری از مدلهای زمینشناسی هنگام پیشبینی تأثیرات زلزله به عنوان یک همستاد/ثابت در نظر گرفته میشود. - فلسفه:
Philosophers debate the existence of moral constants that can be universally applied across cultures.
ترجمه: فیلسوفان در مورد وجود همستاد/ثابتهای اخلاقی که میتوانند به طور جهانی در فرهنگها اعمال شوند بحث میکنند.
این جملات نمونههایی از کاربرد واژه “constant” در حوزههای مختلف علمی هستند که مفهوم ثابت بودن یا تغییر ناپذیری را به خوبی نشان میدهند.
ریشه شناسی همستاد
واژه همستاد/هَمِستاد از دو بخش هم + اِستاد ساخته شده است و برابر واژه constant می باشد که به معنای ثابت است.
ریشه شناسی اِستاد
خوانش اِستاد همچنان در زبان فارسی برجای مانده است که می توانید فرهنگ دهخدا را ببینید.
استادن . [ اِ دَ ] (مص ) ایستادن . ستادن . قیام . برپا شدن . خاستن . بخاستن . برخاستن . سر پا ماندن :
شد به گرمابه درون استاد غوشت
بود فربی و کلان بسیارگوشت . رودکی (در منظومه ٔ سندبادنامه ٔ رودکی ).
ما می توانیم واژه اِستاد را در زبان اوستایی نیز ببینیم -stā به معنای “ایستادن” آمده است. | در پارسی باستان -stā برابر ایستادن است و ahištatā نیز یکی دیگر از مشتقات آن است. | از ریشه پنداشتی ایران باستان -abi-hištā با ماده گذشته -abi-hištāta که از پیشوند abi و ماده افزوده hištā و صفت مفعولی -hištāta می باشد.| در زبان سنسکریت واژه sthā برابر ایستادن است. | ریشه واژه اِستادن یا ایستادن را در زبان لاتین نیز می بینیم که stāre در آن برابر ایستادن است. | در پارسی میانه یا پهلوی پارسیگ و در پارسی میانه ترفانی یا پهلوی ترفانی از ریشه -ēst کارواژ ēstādan را برابر ایستادن می بینیم. | در پهلوی پارتیک یا پارسی میانه پارتی واژه ištādan را از ریشه iš می بینیم که برابر بودن و موجود بودن است و همچنین awištādan از ریشه -awišt ->موجود بودن و awestādan از ریشه awest -> گذاشتن، نهادن و قرار دادن است | در سغدی wst’ -> بر پا شدن، ایستادن -> از ریشه پنداشتی یا فرضی ava-hišta | در زبان سکایی stās -> ایستادن، متوقف شدن / vaṣt -> باقی ماندن، بودن -> از ریشه پنداشتی یا فرضی ava-hišta / واژه viśt -> برقرار کردن، گذاشتن، قرار دادن | خوارزمی -ws(y) -> قرار دادن، گذاشتن | در هر دو زبان آسی ایرونی styn / آسی دیگوری istun -> بر پا شدن، ایستادن / واژه stajyn و æstajun -> ماندن، خسته شدن | بلوچی ustag -> ایستادن، بلند شدن | کردی we-sta -> مانده، خسته | پشتو stōman -> ماندگی، خستگی می باشد.
بنخان: فرهنگ ریشه شناختی سرکاراتی برگ 87 | فرهنگ دهخدا