act | کرد | kerd
کَرت معادل فارسی act
واژه «اکت» (act) هم نام است و هم فعل. شما میتوانید یک عمل مهربانی یا خشونت انجام دهید. یا میتوانید در نمایشنامهای بازی کنید. افرادی که نقشهایی را بر عهده میگیرند و آنها را اجرا میکنند، بازیگر (actor) نامیده میشوند. به همین ترتیب، نمایشنامهها، اپراها و بالهها به بخشهایی به نام «پرده» (act) تقسیم میشوند. شاید به صحنههایی از نمایشنامههای شکسپیر مانند «پرده اول، صحنه چهارم» برخورد کرده باشید. کمدینها به نمایشهای خود «اکت» میگویند. سایر اجراکنندگان، از شعبدهبازان تا رامکنندگان شیر، گاهی اوقات همین کار را انجام میدهند: یک «اکت جادویی» همان نمایش شعبدهباز است.
ریشهشناسی واژه “کَرت” :
واژه “کَرت” به معنای “عمل” یا “کار” در زبانهای باستانی ایران و دیگر زبانهای هندواروپایی ریشهای غنی و چندلایه دارد. در اینجا با تحلیل دقیقتر متنهای ارائهشده، ریشهشناسی این واژه را ارائه میدهیم:
۱. پهلوی و فارسی باستان:
- پهلوی: kart
- این واژه از ریشه kṛta-kāra به معنای “کننده، کار، آنکه کاری خواهد کرد” میآید.
- از kṛta (کار، عمل، آتش) و kāra (کرده).
۲. فارسی میانه:
- فارسی میانه: karta- (صفت منسوب)
- از ریشه پارسی باستان kar- و ماده اصلی kun- به معنای “کردن، آفریدن، اجرا کردن”.
۳. اوستایی:
- اوستایی: kṛta-kāra
- به معنای “کننده” و “کسی که کاری انجام میدهد”.
۴. زبانهای ایرانی شرقی:
- سغدی: kar-
- به معنای “انجام دادن، عمل کردن، ساختن”.
- خوارزمی: کر (kr)
- به معنای “کردن، ساختن”.
- سکایی: kr
۵. ریشههای هندواروپایی:
- از ریشه PIE *ker- به معنای “کردن، عمل کردن، ساختن”.
- یونانی: κραίνω (krainō) – “انجام دادن”
- لاتین: creare – “ساختن”
- گوتیک: kar – “انجام دادن”
۶. زبانهای دیگر:
- سانسکریت: कृ (kṛ), कृणोति (kṛṇoti) – “کردن”
- لیتوانیایی: kūrti – “ساختن”
- لاتین: creare – “ساختن”
- یونانی: κραίνω (krainō) – “انجام دادن”
- آلمانی: zeug – “ساختن”
۷. زبانهای ایرانی معاصر:
- کردی: karîn/karîn – “توانستن”
- بلوچی: kār – “کار”
- پشتو: کر (kar) – “کار”
- پراچی: کرین/کر (karīn/kar) – “توانستن”
- آسی: کرن/کر (karān/kar) – “کردن”
نمونه جملات انگلیسی با “act” و ترجمه آنها با استفاده از “کَرت”:
- English: The government must act quickly to address the crisis. Persian: دولت باید سریعاً برای حل بحران کَرت کند.
- English: Her kind act was appreciated by everyone. Persian: کَرت مهربانانه او توسط همه قدردانی شد.
- English: It’s important to act with integrity. Persian: مهم است که با صداقت کَرت کنیم.
- English: The actor prepared for the act diligently. Persian: بازیگر با دقت برای کَرت آماده شد.
- English: The law was passed to protect acts of kindness. Persian: قانون برای حفاظت از کَرتهای مهربانی تصویب شد.
نتیجهگیری:
واژه “کَرت” به معنای “عمل” یا “کار” در زبانهای باستانی ایران و دیگر زبانهای هندواروپایی ریشههای عمیق و گستردهای دارد. این واژه از ریشههای کهن PIE و کاربردهای متنوع در زبانهای مختلف به این معنا رسیده است و در فرهنگهای مختلف بهصورت مشابه به کار رفته است. با بررسی دقیقتر زبانهای دیگری که در متن آمدهاند، میتوان گفت که واژه “کَرت” در بسیاری از زبانهای باستانی و معاصر ایرانی و هندواروپایی حضور دارد و به معنای “کردن” یا “عمل کردن” استفاده میشود.
معنای فارسی act
- انجام دادن (فعل)
- اقدام به انجام کاری.
- مثال: “او باید سریعاً برای حل مشکل عمل کند.”
- عمل یا اقدام (اسم)
- کاری که توسط فرد یا گروهی انجام میشود.
- مثال: “عمل مهربانی او مورد تقدیر همه قرار گرفت.”
- بخشی از یک نمایش یا اپرا (اسم)
- قسمتی عمده از یک نمایش، اپرا یا اجرای دیگر.
- مثال: “پرده اول نمایش بسیار هیجانانگیز بود.”
- تصمیم، قانون، یا مصوبه رسمی (اسم)
- دستور مکتوب یک نهاد قانونگذاری؛ یک قانون.
- مثال: “قانون هوای پاک توسط کنگره تصویب شد تا آلودگی هوا کاهش یابد.”
- نقش بازی کردن (فعل)
- ایفای نقش در یک نمایش، فیلم، و غیره.
- مثال: “او در چندین تولید تئاتر در هر سال نقش بازی میکند.”
- رفتار (اسم)
- نحوه رفتار کسی در موقعیت خاص.
- مثال: “عمل شجاعانه او در طول آتشسوزی جانهای بسیاری را نجات داد.”
اینها معانی مختلف واژه “act” در انگلیسی و ترجمههای فارسی آنها هستند. اگر سوال دیگری دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری دارید، خوشحال میشوم کمک کنم.
Meanings of “Act” in English:
- To do something (verb)
- To take action or do something.
- Example: “He must act quickly to solve the problem.”
- A deed or action (noun)
- Something done or performed, especially a deliberate action.
- Example: “Her act of kindness was appreciated by everyone.”
- A part of a play or opera (noun)
- A major division within a play, opera, or other performance.
- Example: “The first act of the play was very exciting.”
- A formal decision, law, or statute (noun)
- A written ordinance of a legislative body; a statute.
- Example: “The Clean Air Act was passed by Congress to reduce air pollution.”
- To perform a role (verb)
- To play a part or role in a play, movie, etc.
- Example: “She acts in several theater productions each year.”
- Behavior (noun)
- The way someone behaves in a particular situation.
- Example: “His brave act during the fire saved many lives.”